درباره من

زال که طبق قرارشان پری از سیمرغ را آتش زد تا او را از اوضا نابسامان خود خبردار کند. و سیمرغ که به پیشگاهش آمده. کنایه خوبی بود از حالات روحی‌ام. من هم به نشانه گرفتاری‌های ذهنی پیش آمده قلم می‌فرسایم و از سیمرغ واژگان کمک می‌طلبم…

درباره مَن

مُسَوّ‌ِت تخلصی هست که برای خود نه بلکه شعرهایم برگزیدم چون همیشه به مسائل نگاهی از دریچه «فرد مورد اتهام واقع شده» یا «موضوع فراموش شده» کرده‌ام و سعی داشتم وزنه‌های کفه ترازوی نگرش‌های روتین را بالا و پایین کنم حتی به غلط تا اگر اشتباهی نباشد دوباره کفه‌ها به جای خود بازگردند و اگر اشتباهی باشد حداقل مساوات بین «حاکم و محکوم» یا «غالب و مغلوب» حاکم شود. و به مسائل فرصت اندیشیده شدن بیشتری داده شود.